کاملا ناگهانی یاد خانوم خانه دار «ساعت ها» افتادم و تجسم کردم یه روزی منم ممکنه بذارم برم. همه چی رو بذارم و برم. از خودم می ترسم و از دردی که می تونم به آدم ها بدم و از فکر رهایی ای که بهش نمی رسم.